تیم سایبری پلارک

Pelarak Cyber Team

تیم سایبری پلارک

Pelarak Cyber Team

تیم سایبری پلارک

«امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه ‏ى خوشحالى است - خب حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟قدر مسلّم نخبگان فکرى‏ و شما دانشجویان همین نخبگان فکری هستید. که باید شما را افسران جوانِ جبهه ‏ى مقابله ‏ى با جنگ نرم نامید.»
بیانیات مقام معظم رهبری
(دیدار با دانشجویان، 4 شهریور 1388)

"Today the Islamic Republic regime is facing a huge battle, but the war that saw the phrase" soft war "Alhmdllh these suggestions into your point is, you're young, it's very essence is happy for us - So In war, who came to the field? appreciate your obvious intellectual elite and the intellectual elite of our students. Young officers, who should you call the front face of the war. "
Leader word
(meeting with students, 4 September2009)

پلارک اس.ام.اس
سایتهای پیشنهادی
پوستر منتخب
سنگرهای سایبری
سنگرهای ما
حامی پلارک

چادر

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ب.ظ
خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد. تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….! دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…دردش گفتنی نبود….!!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 9 خود را به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد… امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!احساس امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد…دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته ...
  • منتظر منتقم حضرت زهرا(س)

نظرات  (۱)

  • معبرسایبری بی سنگر
  • به دنبآلِ ردی از پیشآنی ات؛
    تمآم مُهر هآی جمکران رآ،
    بوسیده امـــ . . .

    اللهم عجل لولیک الفرج

    برزویم و منتظر حضور شمـــــا...!

    پاسخ:
    ممنون از نظرشما ~~~~~~~~~~~~~ ممنون میشیم اگه بازهم به وبلاگ تیم ما سر بزنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی