اخیرا آوازه
خوانی پیداشده است که علیرغم اینکه در ایران زندگی می کند، در شبکه های معاند
اجراهای زندهی تلویزیونی میکند و درآن
تکخوانی کرده است. وی تلاش
می کند تا در شهر تهران اجرای زنده داشته باشد و بساط آوازخوانی زنان را در ایران
دوباره به راه اندازد. چندسالی است که
روی به خوانندگی آورده و با رسانه هایی نظیر بیبیسی
مصاحبه می کند و برخی آوازه خوان های معلومالحال
قبل از انقلاب -نظیرِ قمرالملوک وزیری؛ اولین زن کاباره ای ایران- را به عنوان
الگوی کاری خود معرفی میکند.
این بی خیالی
مسئولین که درمورد اجرای کنسرت نامبرده صورت گرفته است به عَلَمی برای بدخواهان و
تحقیر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده. ویدیوی یکی از اجراهای زنده و
تکخوانی او برروی یوتیوب قرارگرفته و با بازدیدی بالغ بر 269 هزاربار از او با نام
«قهرمان شکست طلسم 35 ساله ی جمهوری اسلامی» یادشده است!
با اینکه مجوز
خوانندگی ندارد به راحتی در محافل عمومی ظاهر می شود؛ آلبوم تولید می کند و در
شبکه های اجتماعی قرار می دهد. موضوع اصلی اینجاست که معلوم نیست چگونه یک فردی که
مجوز انتشار آلبوم ندارد، می تواند مجوز برگزاری کنسرت را از وزارت فرهنگ و ارشاد
دریافت کند و در فرهنگسرای وابسته به وزارت ارشاد (فرهنگسرای نیاوران) کنسرت
برگزار کند!؟
این مسئله از دوحالت خارج نیست: اول
این که وزارت فرهنگ و ارشاد دچار سهل انگاری شده است و یا دوم این که عمدی در کار
بوده است که این فرد که با شبکه های معاند هم همکاری می کند توانسته است دوبار به
اجرای زنده و تکخوانی در تهران بپردازد. که با توجه
به تکرار کنسرت های با مجوز این خانم ذهن انسان به طور ناخودآگاه به سوی حالت دوم
سوق پیدا میکند. مهدیه
محمدخانی از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید تاکنون دوبار توانسته در شهر تهران کنسرت اجرا کند. بار نخست
در آبانـماه سال گذشته بود که وی در تالار وحدت تهران اجرای زنده داشت و تکخوانی
کرد و اخیرا هم در شامگاه ۲۲ مرداد امسال(به نقل از رسانه ها و خبرگزاری ها) به
صورت زیرزمینی در فرهنگسرای نیاوران-وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد- کنسرتی اجرا و
درآن تکخوانی کرده است.
پی نوشت:
تا چه زمانی این بی تفاوتی نسبت به ارزش های دینی و فراتر از آن، نشر و تبلیغ و در
اختیار قرار دادن تریبون برای این فعالیت ها ادامه پیدا خواهد کرد؟وزارت ارشاد بر مبنای کدام بند و تبصره نسبت
به صدور مجوز اجرای چنین
برنامه هایی اقدام می کند. آلودگی فضای فرهنگ و هنر به چنین آسیب هایی آنچنان مهلک
است که در صورت عدم سکوت قاطعانه و به هنگام دیگر نمی توان به فرجام نیک آن به
راحتی امیدوار بود.