چون میسر نیست من را کام او ....... عشق بازی میکنم با نام او ......
يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۵۷ ب.ظ
داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشترفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشتهحسیـــن......حسیـــن....حســـین......طوریکه انگشتش زخم شده !ازش پرسیدن:حاجی چکار میکنی ؟؟ گفت: چون میسر نیست من را کام او ....... عشق بازی میکنم با نام او ......(خاطره ای از شهید پازوکی)
- ۹۲/۱۲/۱۱